Canal (اسم)
An artificial watercourse cut through a land area for such uses as navigation and irrigation
آبراهه- کانال
یک آبراههی مصنوعی با کندن منطقهای از خشکی، برای استفادههایی مثل کشتیرانی و آبیاری
|
Cape (اسم)
A relatively extensive land area jutting seaward from a continent or large island which prominently marks a change in, or interrupts notably, the coastal trend; a prominent feature
کلاهک
ناحیهی نسبتاً گستردهای از خشکی که از یک قاره یا جزیرهی بزرگی به سمت دریا پیشروی کرده است که بهطور آشکارا تغییری را نشان میدهد یا به شکل قابل توجه ای مسیر ساحلی را قطع میکند؛ یک شکل برجسته
|
Channel (اسم)
A natural or artificial waterway of perceptible extent which either periodically or continuously contains moving water, or which forms a connecting link between two bodies of water
The part of a body of water deep enough to be used for navigation through an area otherwise too shallow for navigation
The deepest portion of a stream, BAY, or strait through which the main volume of CURRENT of water flows
An open conduit for water either naturally or artificially created, but does not include artificially created irrigation, return flow or stockwatering channels
آبراهه-مجرای آب - کانال
یک آبراههی طبیعی یا مصنوعی در اندازهای معقول که یا بهصورت متناوب یا بهصورت پیوسته آب در آن انتقال مییابد یا اینکه رابط بین دو تودهی آبی است
بخشی از یک تودهی آبی با عمقی بهاندازهی کافی عمیق برای استفاده در کشتیرانی در ناحیهای که برای کشتیرانی خیلی کمعمق است
عمیقترین بخش یک نهر، خلیج کوچک، یا تنگه که حجم اصلی جریان آب در آن جاری میشود
یک مجرای باز برای آب که یا به شکل طبیعی یا به طور مصنوعی ایجاد شده است، اما آبیاری مصنوعی، جریان بازگشتی یا کانالهای ذخیره آب را شامل نمیشود
|
Chart datum (اسم)
The plane or level to which soundings, tidal levels or water DEPTHS are referenced, usually LOW WATER DATUM. See also DATUM PLANE and REFERENCE PLANE
مبنای عمق نقشه عمق آب یاسطح جزرو مدی در عمق آب
سطح صاف یا ترازی که در عمقیابیها، ترازهای کشندی یا عمقهای آب، آن را مرجع قرار میدهند، به شکل عام سطح مبنای جزر دریا. همچنین به سطح معیار و سطح مرجع مراجعه شود
|
Cliff (اسم)
A high steep face of rock
پرتگاه- صخره عمودی
رویهی بسیار شیبدار تختهسنگ
|
Coast (اسم)
A strip of land of indefinite length and width (may be tens of kilometers) that extends from the SEASHORE inland to the first major change in terrain features
ساحل
نواری از خشکی با طول و پهنای نامعین (ممکن است دهها کیلومتر باشد) که در خشکی از ساحل دریا تا ابتدای تغییرات شدید عوارض زمین، توسعه یافته است
|
Coastal currents (اسم)
Those CURRENTS which flow roughly parallel to the shore and constitute a relatively uniform drift in the deeper water adjacent to the surf zone. These currents may be tidal currents, transient, wind-driven currents, or currents associated with the distribution of mass in local waters
For navigational purposes, the term is used to designate a current in coastwise shipping lanes where the tidal current is frequently rotary
جریانهای ساحلی
جریاهای که تقریباً به موازات ساحل جاری هستند و از یک رانده شدن نسبتاً غیریکنواخت در آب عمیق، نزدیک به ناحیهی شکست، تشکیل شده است. این جریان ها ممکن است جریانهای کشندی، زودگذر، جریانهای ناشی از باد، یا جریانهایی باشند که در توزیع تودههای آب محلی، سهم دارند
در مقاصد ناوبری (کشتیرانی)، این عبارت برای تخصیص یک جریان در مسیرهای بارگیری در امتداد ساحل استفاده میشود جایی که جریان کشندی، خیلی از اوقات، گردشی است
|
Coastal defense (اسم)
General term used to encompass both coast protection against EROSION and sea defense against flooding
دفاع و یا حمایت از ساحل در برابر فرسایش و یا طوفان
عبارتی عام است که هم حفاظت از ساحل در برابر فرسایش و هم دفاع از دریا در برابر طوفان را شامل میشود
|
Coastal management (اسم)
The development of a strategic, long-term and sustainable land use policy, sometimes also called shoreline management
مدیریت مناطق ساحلی
توسعهی استراتژیک، درازمدت و پایدار برای اراضی ساحلی، گاهی اوقات نیز مدیریت خط ساحلی نامیده میشود
|
Coastal plain (اسم)
The plain composed of horizontal or gently sloping strata of clastic material fronting the COAST and generally representing a strip of recently emerged sea bottom that has emerged from the sea in recent geologic times. Also formed by AGGRADATION
دشت ساحلی
جلگهای مرکب از لایههای افقی یا با شیبی ملایم از موارد تفکیک شونده در جلوی ساحل و عموماً نمایندهی باریکهای است که اخیراً در دورهی زمینشناسی حاضر، از کف دریا پدیدار شده است. همچنین از آبرفتگذاری، شکل گرفته است
|
Coastal processes (اسم)
Collective term covering the action of natural forces on the shoreline, and the nearshore seabed
فرآیندهای ساحلی
عبارتی جامع برای پوشش اثر نیروهای طبیعی روی خط ساحلی و بستر دریای نزدیک به ساحل
|
Coastal zone (اسم)
The land-sea-air interface zone around continents and islands extending from the landward edge of a BARRIER BEACH or SHORELINE of coastal bay to the outer extent of the CONTINENTAL SHELF
مناطق ساحلی
ناحیهی فصل مشترک خشکی- دریا - هوا اطراف قارهها و جزایر که به سمت خشکی از لبهی یک برآمدگیساحلی یا خط ساحلی خلیج کوچک ساحلی تا حد بیرونی فلات قاره توسعه یافته است
|
Coastline (اسم)
Technically, the line that forms the boundary between the COAST and the SHORE
Commonly, the line that forms the boundary between land and the water
The line where terrestrial processes give way to marine processes, TIDAL CURRENTS, wind waves, etc
خط ساحل
خط بین کنار دریا وساحل است
عموماً خط بین خشکی و دریا
جائیکه فرآیندهای زمینی به فرایندهای دریایی همانند جریانهای کشندی، امواج ناشی از باد و... واگذار میشود
|
Cobble (اسم)
Rounded rocks ranging in diameter from approximately 64 to 256 mm
پاره سنگ-قلوه سنگ
صخرههای با قطری حدود 64 تا 256 میلیمتر
|
Collapsing (اسم)
Breaking occurs over lower half of wave. Minimal air pocket and usually no splash-up. Bubbles and foam present
فروریختگی
شکست نیمهی پایینی موج روی میدهد. دارای کمترین بستهی هوا و معمولاً بدون چلب و چلوب است. کفها و حبابها وجود دارند
|
Comber (اسم)
A deepwater wave whose crest is pushed forward by a strong wind; much larger than a whitecap
A long-period BREAKER
موج بلند-موج شکست با پریود زمانی طولانی
|
Continental shelf (اسم)
The zone bordering a continent extending from the line of permanent immersion to the DEPTH, usually about 100 m to 200 m, where there is a marked or rather steep descent toward the great depths
The area under active LITTORAL processes during the Holocene period
The region of the oceanic bottom that extends outward from the shoreline with an average slope of less than 1:100, to a line where the
RADIENT begins to exceed
فلات قاره
منطقهای حاشیه قاره از خط ثابت غوطهور تا عمق معمولاً حدود 100 تا 200 متر جائیکه به سمت اعماق دریا شیب پیدا میکند
|
Continental slope (اسم)
The declivity from the offshore border of the CONTINENTAL SHELF to oceanic depths. It is characterized by a marked increase in slope
شیب فلات قاره
شیبی از جانب ساحل حاشیه فلات قاره تا اعماق آب
|
Contour line (اسم)
A line connecting points, on a land surface or sea bottom, which have equal ELEVATION. It is called an ISOBATH when connecting points of equal DEPTH below a DATUM
پربند-خطوط هم تراز (دارای عمق یکسان)
خطی که نقاط هم ارتفاع روی یک سطح خشکی یا کف دریا را به هم وصل میکند یک خط همژرفا نامیده میشود. هنگامی که نقاط همعمق پایینتر از سطح مبنا را به هم وصل میکند
|
Control geodetic (اسم)
A set of control stations established by geodetic methods
[ایستگاههای] کنترل نقشهبرداری
مجموعهای از ایستگاههای کنترل که با روشهای نقشهبرداری، دایر شدهاند
|
Control ground (اسم)
A point or set of points, the coordinates of which have been determined by survey, used for fixing the scale and position of a photogrammetrically determined network
کنترل زمین ویا بستر دریا
نقطه یا مجموعهای از نقاط و مختصاتی که با نقشهبرداری تعیین میشوند، برای اصلاح مقیاس و موقعیت یک شبکه که با عکسبرداری ماهوارهای تعیین شده است کاربرد دارد
|
Control horizontal (اسم)
The geometric data relating to the horizontal coordinates of a control station
کنترل سطح افقی
دادههای هندسی مربوط به مختصات افقی یک ایستگاه کنترل
|
Control network (اسم)
Geodetic control together with the measured or adjusted values of the distances, angels, directions, or heights used in determining the coordinates of the control
شبکه کنترل
نقاط کنترل نقشهبرداری بههمراه مقادیر اندازهگیریشده یا تنظیم شده از فواصل، زوایا، جهتها، یا ارتفاعهایی که در تعیین مختصات کنترل بهکار میروند
|
Control photogrammetric (اسم)
Geodetic or other control established to provide scale, location, and orientation for photogrammetric network
[ایستگاه] کنترل عکسبرداری ماهوارهای
[ایستگاه] کنترل نقشهبرداری یا کنترل دیگری که جهت فراهمکردن مقیاس، موقعیت و جهتیابی برای شبکهی عکسبرداری ماهوارهای، دایر میشود
|
Control vertical (اسم)
The elevations (or approximations thereto) associated with control points
کنترل سطح عمودی
ارتفاعهای (یا تقریبهای آن) مربوط به نقاط کنترل
|
Controlling depth (اسم)
The least DEPTH in the navigable parts of a waterway, governing the maximum draft of vessels that can enter
عمق کنترل کننده (کمترین عمقی که کشتی ها میتوانند در آن حرکت نمایند.)
حداقل عمق در بخشهای قابل کشتیرانی یک آبراهه، که ماکزیمم حرکت شناورهایی که میتوانند وارد شوند را تعیین میکند
|
Cove (اسم)
A small sheltered recess in a shore or COAST, generally inside a larger EMBAYMENT
خلیج کوچک –خور - پناهگاه ساحلی[دامنهکوتاه]
یک تورفتگی حفاظت شدهی کوچک در یک ساحلShore یا ساحلCoast، عموماً در داخل یک خلیج محصور بزرگتر
|
Creek (اسم)
A stream, less predominant than a river, and generally tributary to a river
A small tidal CHANNEL through a coastal MARSH
نهر -جویبار
یک جوی، کمیکوچکتر از رودخانه و عموماً شاخهای از یک رودخانه است.
یک کانال کشندی کوچک به واسطهی یک مرداب ساحلی
|
Creep (اسم)
Very slow, continuous downslope movement of soil or debris
خزش –حرکت آهسته - وارفتگی
حرکت رو به پایین خاک یا خاک- شن، به صورت خیلی آرام و پیوسته
|
Crenulate (اسم)
An indented or wavy shoreline beach form, with the regular seaward- pointing parts rounded rather than sharp, as in the CUSPATE type
درآمیخته-شکل دندانه دندانهای یا کنگره ای
شکلی از ساحل با خط ساحلی دندانهدار یا موجدار، که به سمت دریا دارای بخشهایی از نقاط توپر نسبتاً تیز است، به شکل نوعی کنگره
|
Cross sea (اسم)
Confused, irregular state of the sea due to different groups of waves from different directions raised by local winds
دریای آشفته
وضعیت امواج نامنظم ناشی از گروه موجهای مختلف که بوسیلهی بادهای محلی از جهات مختلف تشکیل شدهاند
|
Cross-bedding (اسم)
An arrangement of relatively thin layers of rock inclined at an angle to the more nearly horizontal BEDDING PLANES of the larger rock unit. Also referred to as cross-stratification
لایه بندی متقاطع -لایهبندی مقطعی
تختهسنگهایی که تحت یک زاویه کمی نسبت به افق روی همدیگر قرار گرفتهاند
|
Cross-shore (اسم)
Perpendicular to the shoreline
عمود بر خط ساحل- در عرض ساحل
|
Current (اسم)
The flowing of water, or other liquid or gas
That portion of a stream of water which is moving with a velocity much greater than the average or in which the progress of the water is principally concentrated
جریان
جاری شدن آب، یا سیال دیگر یا گاز
بخشی از یک نهر آب که با سرعتی خیلی بزرگتر از سرعت متوسط، انتقال مییابد یا پیشروی آب، تمرکز بیشتری پیدا میکند
|
Current Counter (اسم)
Lines which link all the points where the tide is at the same stage (or phase) of its cycle
خطوط هم جریان
خطوطی که از بههم پیوستگی نقاطی حاصل میشود که همگی در مرحلهی (یا فاز) یکسانی از یک دورهی کشند، میباشند
|
Cusp (اسم)
One of a series of short ridges on the FORESHORE separated by crescent -shaped troughs spaced at more or less regular intervals. Between these cusps are hollows. The cusps are spaced at somewhat uniform distances along beaches. They represent a combination of constructive and destructive processes
پشته شنی- کومه هلالی
یک سری پشته های کوتاه از کنار دریا که بوسیله شکل هلالی در مدت زمانهای منظم ویانا منظم جدا میشود
|
Cuspate (صفت)
Form of BEACH shoreline involving sharp seaward - pointing CUSPS (normally at regular intervals) between which the shoreline follows a smooth arc
پشته شنی هلالی یا برآمدگی
شکلی از خط ساحلی
|
Cuspate foreland (اسم)
A large, sandy cusp-shaped projection of the COAST
دماغه هلالی
دماغه جلوی پشته شنی
|
Cuspate sandkey (اسم)
A cusp shaped sand island
یک پشته شکل گرفته از ماسه
|
Cuspate spit (اسم)
A sandy cusp-shaped projection of the shoreline, found on both sides of some lagoons
زبانه هلالی
یک برآمدگی ماسه ای که درساحل تصویر شده است
|