flag

نکته روز شماره 35- جایگاه پژوهش در حوزه های علمی و فناوری کشور

  فایلهای مرتبط
به صورت کلی از دو بعد مختلف می‌توان به نقش و جایگاه پژوهش و پژوهشگاه‌ها نگریست. ابتدا از بعد علمی، یعنی نقش پژوهشگاه‌ها در علم و دوم از منظر فناوری و نوآوری می‌توان این جایگاه را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. در غرب سه تحول عظیم رخ داد. یکی انقلاب روشن‌فکری، دوم انقلاب صنعتی و سوم انقلاب سیاسی موجب شدند دنیای جدید شکل بگیرد. بعد علمی پژوهش ریشه در انقلاب روشن فکری و بعد فناورانه و نوآورانه آن ریشه در انقلاب صنعتی دارد. به عبارت دیگر می توان از دو زاویه مختلف راجع به مقوله تحقیق و پژوهش و نسبت آن با علم و فناوری صحبت کرد. هرکدام از این دو بعد، الزامات و مبانی خودشان را دارند و یکسان نیستند، چراکه شکل‌گیری هر یک بستر تاریخی و شکل‌گیری متفاوتی داشته‌اند.شکل‌گیری علم به صورت جدید، که از آن تحت عنوان سایِنس(Science) یاد می کنیم، محصول دوره روشن‌فکری در اروپاست. در فضای روشن‌فکری شکل‌گرفته غرب، بر استفاده از عقل و محوریت قرار گرفتن عقل انسان بسیار تأکید شد. علم در غرب که تا آن زمان تنها وظیفه توجیه منطق و مطالب کلیسا را داشت،کم کم ساختاری مستقل گرفت و به تجربه و تکیه بر عقل استدلال گر انسان تکیه کرد. در نتیجه علم محصول چنین فضایی در غرب است. در همین فضاست که پژوهش با علم جدید رابطه مستقیمی برقرار می کند چرا که برای شناخت و دستیابی به علم، عقل باید به کاوش بپردازد. از این رو مفهوم پژوهش به معنای ارتباط گرفتن با عالم طبیعت و شناخت آن، در حقیقت معنای اصلی علوم تجربی یا همان ساینس است. از قرن 18‌ به بعد این ایده مطرح شد که پژوهش و آموزش به صورتی یکپارچه کنار هم پیش بروند؛ در نهایت از دل این ایده دانشگاه‌ها ایجاد شدند. یونیورسیتی یا دانشگاه‌های مدرن که از تلفیق پژوهش با آموزش ایجاد شدند، هدف غایی آموزش را توسعه ظرفیت‌های انسان تعریف می کردند. این نوع نگاه بیان می‌کرد ظرفیت انسان در تعامل با طبیعت شکوفا می‌شود و بهترین راه برای برقراری ارتباط با طبیعت، همان پژوهش یا غور در طبیعت بود. بدین ترتیب، پژوهش در دل خود آموزش یا شکوفا شدن ظرفیت های انسان را نیز داراست و در نتیجه پیشنهاد می دادند که آموزش و پژوهش جدای از هم نیستند. از آن پس پژوهش در بستر ساختار دانشگاه‌ها حرکت کرده و آموزش در مسیر علم قدم گذاشت. دانشگاه‌های مدرن پیرو این تفکر ایجاد شدند و یکی از مبانی اساسی آن این بود که هزینه تحقیقات علمی و آموزش را باید دولت تأمین کند ولی در امور داخلی و مدیریت علم نباید دخالت کند. در پرانتز عرض کنم که این توجه به تجربه و ارتباط گرفتن با طبیعت، به قول برخی از شرق شناسان، نظیر جرج سارتن، مبنای شکوفایی تمدن اسلامی نیز بوده است و از زمانی که اسلام به دام تصوف و جدایی از تجربه افتاد، دوران افول آن نیز آغاز شد و این مساله مصادف با زمانی بوده که غرب از دام مکتبی گری (یعنی توجیه ادعاهای بی پایه کلیسا)، در آمده و به تجربه گرایی پرداخت...